سخن ماه
مدیر مسئول:سیدتراب سید جواهری
آموزش و پرورش سرمایه ملی است
(فرهنگ اقتصادی، یا اقتصاد فرهنگی) پشتوانه تولید
به حرمت نام گذاری سال 91
حرفی گزافه یا اندیشه ای غلوآمیز نیست که، آموزش و پرورش را بستر فرهنگ تصفیه شده و سالم، اقتصاد شایسته و علوم و آموزش عالی در شان یک کشور و تمامی ارکان جامعه بدانیم. با نگاهی عمیق و به دور از واپس گرایی و سطحی نگری و شعارگونگی ، آموزش و پرورشی پویا، توانا و خلاق و مولد را انتظار داشته باشیم. همانگونه که جهان علم و تجربه دریافته است که در بطن نهاد آموزش و پرورش مقطع ابتدایی است که باید از قدرتمندی و تخصص مربیانی ویژه برخوردار باشد و در نهایت ظرافت و حساسیت نسل پا به عرصه نهاده را تربیت و آموزش بدارد. باز با نگاهی به کشورهای پیشرفته مسلمان از همسایهمان ترکیه گرفته تا مالزی، اندوندزی حتی لبنان و خصوصاً ممالک آسیایی قدرتمند همچون چین و ژاپن و شاید هم هند میبینیم که چه برخوردی با آموزش و پرورش و چه سرمایهگذاری چشمگیری را در آن منظور میدارند. آن هم با نیروهای اجرایی گزینش شده و برجسته...
از اینجاست که بینش و معرفت نظامها نمایان میشود. فعلاً کاری به غرب و سیاستهای تربیتی غربی نداریم...
بنابراین پرواضح است که همه بر سفره آموزش و پرورش گرد میآیند و از آن برخوردار میگردند و تقویت میشوند.
نگارنده کمتر تا به این حد احساس تردید و دودلی داشته که اولین سخن ماه در سال91 با نگاه به اقتصاد و رویکردی عمومی و عامیانه و غیر تخصصی به این مقولهی برجستهی حاکم بر زندگی روزانه باشد یا آنچه که در واقع و در اصل بستر و خیزگاه رشد و توسعه است؟! یعنی (فرهنگ) همان محتوایی که سالها است در ترکیب آموزش و پرورش جا خوش کرده. قضایای فرهنگ در قالب قدیمی آن با نگاه به عنوان فرهنگ و ارشاد اسلامی کاملاً متفاوت است و باز باید گفت که هم این نیز از آموزش و پرورش مایه میگیرد و جایگاه حفاظ و ثبات فرهنگی را شکل میدهد.
به نظر میرسد که با مقدمه مطروحه باید قبل از توجه به پیچیدگی نظرگاههای اقتصادی که به واقع منطقهی مین گذاری شدهاند و گام به گام تشنه خنثیسازی و ایجاد امنیت ... حتماً اول سراغ همان مفهوم قدیمی (فرهنگ) برویم و آموزش و پرورش امروز را به تحلیل درآوریم...
آموزش و پرورش ما و آموزش و پرورش در جهان؟!! اگر به سراغ جهان برویم و تحولات را در این راستا به میدان بکشیم (مثنوی هفتاد من کاغذ شود) واقعاً چه کتابها، اطلاعات، وسعت و دامنهای در این خصوص وجود دارد. خصوصاً از جهت موفقیتها و پیشرفتها و دستاوردهای کشورهای مختلف. پس به ناچار ازآن رویکرد خارج میشویم و سمت و سوی خود میگیریم.
آموزش و پرورش و گره و پیوند آن با تولید ملی آن هم در سالنمای تولیدملی؟... بیشک این نهاد عریض و طویل کار خودش را میکند، معلمان در کلاسهای درس، مقاطع تحصیلی، مدرسه سازی، تجهیز مراکز آموزشی، تامین بودجه و سلسه رفتارهایی که عادیند و به روال عادی از پیش میروند. در این میانه تنها چیزی که چندان توجهی به آن نمیشود نقش تولیدی است و این باور معنا نمیگیرد که آموزش و پرورش منبع تولید ملی محسوب میشود و آنچه که در این نهاد سرمایهگذاری شده حتماً باید برای کوتاهمدت و میان مدت و بلندمدت جواب تولیدی بدهد و مدیریت کلان و همه مسئولان ردههای استانی و شهرستانی نمیتوانند از عمر و سرمایه عظیم در این اولین کانون جوشان انسانی که مجموع کارگزاران و جمعیت دانشآموزانش در هیچ وزارتخانهای به قیاس درنمیآید، کمترین و کوچکترین اهمال و سهلانگاری روا دارند... بسیار آشکار است، یکساعت بلاتکلیفی کلاس درس را خیلی خوب و راحت میشود محاسبه کرد، به هر دلیلی که بخواهد تلف بشود جای سوال دارد چه رسد که کلاسهای درسی و مدارس به هر بهانهای به تعطیل درآیند و دانشآموزان و مربیان و مسئولان به صحنههای مورد نظری فراخوانده شوند، البته بزرگداشت یک شهید یا نمایشی ملی و جلوههای شور انگیزی اجتماعی جای خود دارد که اگر در این خصوص هم ساخت و سازهای پرورشی باورمند شکل بگیرند عینهو هیجانات مسابقات فوتبال نیاز به فراخوان و تعطیل کردن ایام رسمی کار و تحصیل پیدا نمیکنند اما وقتی که از سر سلیقه و جمعبندیهای مصلحتی از درس و مدرسه واگرفته میشود به واقع لطمهای جبرانناپذیر است که رهبری معظم تاکید مصرانهای را بر توان تولید اعلام داشتهاند. متاسفانه باید گفت که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. پرواضح است که ما تا چقدر از این بابت متضرریم و آموزش و پروش ما به تحول، تغییر و لااقل گرتگیری نیاز دارد. به واقع درصد بالایی از توان و تاثیر مربیان بهره گرفته نمیشود و این مطلب کلی بافی نیست چون میدان بهرهبرداری تجربی و فراخوان بازیابیها کاملاً محدود و مسدود است حتی در ایام بزرگداشت معلم هم هیچگونه طرح و برنامهای در راستای همگراییها و جوششها و اتصال نسلها شکل نمیگیرد. برای بازنشستگان فرهنگی و شاغلین فصلبندی به عمل میآید. مربیان کارکشته و عاشق از محیطهای آموزشی دور نگاه داشته میشوند، همان مراکزی که عمری را در آنجا سپری ساختهاند.
کارهایی که ادعای انجام آن میشود کمتر از آن نمیتواند باشد اما آنچه که باید از پیش برود و چرخه تولید فرهنگی را تقویت بدارد به کار نمیآید. اگر ریخت و پاش عملی سرمایه تولید هم وجود نداشته باشد به واقع هدر رفت و ضایعات کیفی و محتویی فراوانی به گونهی نامرئی و نامحسوس وجود دارد.
هر مدیری در مجموعه آموزش و پرورش از مدیریت ارشد تا مدیر مدرسه نیاز به بینشی فرامرزی و جهانبینی با پشتوانه علمی دارد آنان که اینهمه جوانان و نوجوان جامعه را سرپرستی میدارند آن هم در قالب تعلیم و تربیت، خود باید از اعتبار و اندیشهای عمیق برخوردار باشند که:- ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش- مدیریت آموزش و پرورش نمیتواند ساده و آسان خرج شود و بدون ابتکار عمل و توانمندی ارتباط جمعی باشد. جامعه انتظار دارد تا از رفتار و عملکرد نهاد آموزش و پرورش اطلاع جامع و کاملی را داشته باشد. یکایک مدارس و مدیرانش از طریقی معرفی شود، برگزیدگان آموزشی برجسته گردند، معلمان سخنور به صحنه درآیند و مدیران صاحب مقاله و پیام نوشتاری باشند. اینها همه نیازمند روابط عمومی فعال و پرتلاشی است که مراکز مدیریتی در ممالکت و استانها و شهرها باید شکل بدهند. از همینجا است که ما به دنبال اقتداری نو و رهیافتی در نگاه تازه به رفتار و عملکرد آموزش و پرورشیم و میخواهیم دوربین تولید ملی و اقتصاد قدرتمند را در دست بگیریم و ببینیم که چه آیندهای رقم میخورد و سمت و سوی جهش و رونق فرهنگی چگونه است.
خدا کند به راه و روشی همه جانبهنگر در برخوردها و ساخت و پرداختها زود بازده دست بیابیم، فاصلهها را حذف کنیم، راه همبستگی و تفاهم خانوادهها و تعلیم و تربیت را هماهنگ گردانیم. فعلاً همچنان احساس افتراق وجود دارد، آموزشهای مدرسهای با آنچه که ساعتها بیشتر در خانه و خانواده میگذرد خیلی ناهمخوان است. در این میانه هیچ رابط و گذرگاه مستقلی به صورت بیطرف و غیرجهت دار به چشم نمیخورد، مدیران کمتر صاحب طرح و تفکر نو هستند، همه چیز کلیشهای و دستور از بالا عمل میشود، به این خاطر است که چیز تازهای مطرح نمیگردد و ایده متفاوتی به عمل در نمیآید، رفتارها در کانالی یکنواخت و ثابت و راکد جلوه میکنند و از اینجاست که انتظار بزرگ همان تولید فرهنگی است که در آموزش و پرورش متحول و منقلب باید به عمل درآید. توکل به خدا